در سال 1990 که برادران وارنر (Warner Bros.) امتیاز یکی از بزرگترین پخشکنندههای شبکههای تلویزیونی کابلی در آمریکا، یعنی اچبیاو (Home Box Office) را خریداری کردند، میشد پیشبینی کرد که در آیندهای نهچندان دور، شاهد تحولی عظیم در آثار تلویزیونی باشیم. تحولی که بهمرور تمام خط قرمزهای موجود در قوانین پخش شبکههای تلویزیونی کابلی را پشت سر گذاشت و زمینهساز آغاز فصلی نو در تولیدات آینده آنها شد.
در این میان، ساخت و تولید سریال جنجالبرانگیز Game of Thrones را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای شبکه HBO برشمرد که خیلی زود توانست به نقطه عطفی در این صنعت تبدیل شود.

این سریال که بر اساس داستانی با عنوان ترانه یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) به قلم جرج آر. آر. مارتین (George Raymond Richard Martin) نویسنده و نمایشنامهنویس آمریکایی سبکهای فانتزی، علمی-تخیلی و وحشتناک به رشته تحریر درآمده، روایتگر داستان درگیری چندین خاندان مختلف برای تصاحب تاجوتخت پادشاهی و حکومت بر هفتاقلیم است.(1)
سریال بازی تاجوتخت شمارا وارد یک جهان خیالی میکند که از دو قاره تشکیلشده است.
1 – قاره وستروس (غربی)
2- قاره اِسوس (شرقی)
وستروس از هفتاقلیم تشکیلشده است که توسط لردها اداره میشوند و همگی تحت لوای پادشاه وستروس میباشند.
نکته جالب در مورد هفتاقلیم این است که میتوان آن را اقالیم سبعه خواند که در طول تاریخ به جهان گفته میشد و در این فیلم همبارها از وستروس بهعنوان دنیا یادشده است.
اقالیم هفتگانه یا اقالیم سبعه (در زبان پارسی میانه هفتاقلیم را هفتکشور مینامیدند)
1 . هندوستان
2 . عربستان و حبشستان
3 . مصر و شام
4 . ایران
5 . روم و صقلاب
6 . ترکستان
7 . چین
از طرفی ؛ وستروس را میتوان نماد اروپا دانست. الگوبرداری نقشه وستروس از نقشه بریتانیا ؛ میتواند مرکزیت انگلستان را نسبت به دیگر کشورهای اروپا را در بیننده القا کند.
از نکات مهم این سریال الهامات تاریخی میباشد.

جنگ رزها (۸۵–۱۴۵۵ میلادی) در انگلستان بین خاندانهای لنکستر و یورک از سلسله پلانتاژنه از موارد الهامبخش داستان بوده که در این مجموعه منعکسکنندهٔ نبرد خاندان لنیستر و استارک است. حتی ازنظر رنگ پرچمها هم شباهت دارند. نماد خاندان لنکستر قرمز و خاندان یورک ،سفید بود. دقیقاً مثل خاندان لنیستر وستارک. حتی شباهت اسم لنیستر و لنکسترهم از الهامات تاریخی نرد رزها و بازی تاجوتخت واقعی در بریتانیا است.
سرزمین وستروس با قلعهها و شوالیههایش نمادی از دوران اولیه قرون وسطی در اروپای غربی را به نمایش میگذارد.
برای مثال شخصیت سرسی» برگرفته ازایزابلا ملکه فرانسه (۱۲۹۵–۱۳۵۸میلادی) است.
مجموعه از ترکیبی از واقعیتها همچون،دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریای باستانی)، آتش یونانی بیزانسیها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگها (آیرونبورنها) و ایل مغول (دوتراکیها) است که با نشانههایی از جنگ صد ساله (۱۳۳۷–۱۴۵۳ میلادی)و رنسانس ایتالیایی (۱۴۰۰–۱۵۰۰ میلادی)نیز الهام گرفته است
همانطور که در ابتدا گفته شد ؛ وستروس توسط هفتاقلیم و هر اقلیم توسط یک خاندان اداره میشود و همگی طبق قوانین باید به پادشاه وفادار باشند.

1.شمال – فرماندهی توسط استارک ها دروینترفل
2. دره – فرماندهی توسط ارن ها در ایری
3. پادشاهی دورن – مقر فرماندهی ساناسپیر توسط خاندان مارتل
4. ریورلند – فرماندهی توسط تالیها درریورران
5. وسترلند – فرماندهی توسط لنیسترها درکسترلی راک
6. استورم لند – فرماندهی توسط براتیون ها در استورمزاند
7. ریچ – فرماندهی توسط تایرل ها در های گاردن هر اقلیم هم متشکل از قلعه های زیادی است که خاندانهای مختلفی بر آنها حکومت میکنند و طبق قوانین باید به لرد اقلیم پادشاه وفادار باشند.
هر خاندان در وستروس یک نماد دارد که در پرچمهایشان استفاده میکنند.
یکی از این نمادها که شاید کمتر کسی به آن دقت کند ؛ نماد سبط یهودا از اسباط دوازدهگانه بنی اسراییل است. یعنی همان سبطی که بعدها قدرت را به دست گرفتند و امروزه هم نام آنها بر روی یهودیان است.
در حقیقت خاندان مهم و قدرتمند لنیستر نماد یهودا را دارد!!

بدین معنا که شیر ایستاده و شیر به سبک نماد لنیسترها در طول تاریخ نماد سبط یهودا یکی از دوازده اسباط بنیاسرائیل بوده است و حتی امروزه هم این نماد را درجای جای دنیا میتوانید ببینید. مثلاً در بسیاری از نمادهای سلطنتی دو شیر ایستاده و یا شیر و اسب شاخدار بهکاررفته که اسب شاخدار و شیر روبروی هم نماد قوم اسراییل است که امروزه هم میتوان این نماد را در نمادهای سلطنتی اروپا دید. مثل انگلستان و اسپانیا و اسکاتلند و ….
یکی از نکات قابلتوجه در فیلم ؛ آمدن موجوداتی اهریمنی و خبیث از آنسوی دیوار شمال به سمت هفتاقلیم است.
این موجودات وایت واکر» نام دارند که با رستاخیز و زنده کردن مردگان جمعیت قابلتوجهی را بهسوی وستروس روانه کردند.
نکته جالب صدای شیپوری است که هنگام آمدن و رستاخیز مردگان به صدا درمیآیدکه میتوان از آن بهعنوان صوراسرافیل یادکرد.
وایت واکرها که رهبری مردگان را به عهدهدارند ؛ خود یک فرمانده خشن و قدرتمند دارند که از او بهعنوان پادشاه تاریکی نام میبرند. از نکات مهمی که این موجودات را با شیاطین منطبق میسازد ؛ قربانی کردن برای آنهاست که توسط عدهای صورت میگیرد و فردی نوزادان خود را تقدیم پادشاه تاریکی میکند و او هم نوزاد را به وایت واکر تبدیل میسازد!
آنطور که در فیلم گفته میشود با آمدن پادشاه تاریکی ؛ زمستان و تاریکی آغازمی گردد که اشاره به استیلای شیطان دارد.
از موارد مربوط به پرنسس دنریس تارگرین سوارشدن او بر اژدهایی سهمگین است که هر پژوهشگری را یاد اسطوره دیگری در تاریخ به نام ببلن میندازد.

در شماره گذشته، ضمن بررسی گذرا پیرامون تاریخچه کمپانی سازنده سریال بازی تاجوتخت» به معرفی اجمالی این سریال و خاندانهای مطرح در این فیلم پرداختیم.
در این شماره در نظر داریم به بررسی خاندان تارگرینها در این فیلم بپردازیم.
یکی از خاندانهای بسیار مهم در فیلم ؛خاندانی عجیب باقدرت های ماورالطبیعه هستند که از آنها با نام تارگرین ها نام میبرند.
تاراگرین ها خاندانی هستند که اصالتشان به جزیرهای اسرارآمیز به نام والریا بازمیگردد که حکم افسانه آتلانتیس در دنیای ما را دارد. ازدواج محارم و داشتن خون اژدها و موهای نقرهای خصوصیات تارگرین هاست و از مواردی است که در فیلم از آنها یاد میشود.
همچنین آنها به علت داشتن خون اژدها بهصورت نسل به نسل ؛ نا سوختنی هستند و به داشتن یک یا چند اژدهای غولپیکر معروفاند.
چندین قرن قبل از شروع شدن فیلم ؛ شخصی قدرتمند به نام اگون تارگرین از والریاسوار بر اژدهایی غولپیکر به وستروس حمله میکند و هفتپادشاهی را تصرف و متحد میسازد.

پس از اگون ؛ سلسله تاراگرین ها نسل به نسل بر وستروس حکمرانی میکنند تا اینکه سلطنت به فردی نالایق میرسد و موجب شورش در وستروس میگردد و همین شورش باعث نابودی سلسله تارگرین ها میشود تا اینکه حکومت به دست دو لرد از هفتاقلیم به نامهای رابرت باراتیون و ادارد استارک و دخالت لنیسترها و چند خاندان دیگر ؛ سرنگون میشود و رابرتباراتیون بهعنوان پادشاه وستروس تاجگذاری میکند.
از آخرین پادشاه از نسل تارگرین ها دو بچه میماند که به قاره اسوس برده میشوند.این دو خواهر و برادر ؛ وسیریس و دنریسنام دارند که بهشدت به نامهای ایسیس واسیریس دو خواهر و برادر در اسطورههای مصر باستان شباهت دارند!!
شباهت دیگر این دو خدا با دنریس و وزیریس؛ ازدواج با یکدیگر است. اگرچه دنریس ووسیریس باهم ازدواج نمیکنند اما در فیلم اشاراتی به ازدواج تارگرین ها باهم بهوفور شده است شباهت دیگری که خیلی هم عجیب است ؛ حکومت دنریس تارگریان بر رأس هرمی بزرگ در شهر مرین قاره اسوس است.
دنریس مدت زیادی بر رأس هرمی بسیار عظیم بر منطقهای بزرگ حکمرانی میکند که این هم نکتهای جالب در مورد تاراگرین هاست.
از موارد مربوط به پرنسس دنریس تارگرین سوارشدن او بر اژدهایی سهمگین است که هر پژوهشگری را یاد اسطوره دیگری در تاریخ به نام ببلن میندازد.

ببلن را الهه شهوت در بابل باستان میخوانند که سوار بر اژدهایی هفتسر ترسیم میشده است.
برخاستن دنریس از آتش و سجده تعداد زیادی از مردم بر وی نشانگر ارتباط این پرنسس در فیلم باشخصیتهای اسطورهای دارد که پرستیده میشدند.
توجه داشته باشید که دنریس در اتش نمی سوزد و به جهت داشتن خون اژدها که آنهم آتش است ؛ آتش هیچ تأثیری بر وی ندارد و این جز آتش بودن عنصر دنریس نیست!!!
از نکات بسیار مهم در فیلم ؛ خدایان و مذاهب آن است که به آن اشاره میکنیم
در وستروس دو مذهب بیشتر وجود ندارد. یکی هفت خدا و دیگری مذهب شمال.
بیشتر مردم وستروس هفت خدا را پرستش میکنند که معبدی دارند به نام سپت در فیلم که توسط سپتون اعظم اداره میشود.
نوع این مذهب و چندخدایی آن بسیار شبیه مسیحیت است. و از طرفی سپتون ها و سپتا ها همان کشیشها و راهبه های کلیسا و سپتون اعظم میتواند اشاره به پاپ یا اسقف اعظم داشته باشد که البته پاپ محتملتر است.
نکته مهم در مورد این مذهب ؛ نماد آن است که بهصورت ستاره هفت پر نشان میدهند. و ما میدانیم عدد هفت اگر با نور درآمیخته باشد ؛ میتواند نماد یهودیان باشد چراکه برای آنها مقدس است. همچنین کلمه سپت بسیار شبیه به کلمه سبتاست که میتواند اشاره به روز شنبه (سبتیا شبت) و یوم شبات یهود داشته باشد.
البته شباهتش فقط در تلفظ است و میتواند بیربط باشد اما وقتی در کنار موارد دیگر
مثل ستاره هفت پر بیاید ؛عجیب میشود!

شماره هفت در این مذهب، مقدس تلقی میشود. این باور وجود دارد که همانند هفت چهره خدا، هفت جهنم هم وجود دارد. هفت آواره ( همان سیاره برای وستروسی ها) در آسمان، هم مقدس محسوب میشود. حتی این باور وجود دارد که لطف و بخشش هم هفت جنبه دارد. وجود عدد هفت در مراسم مذهبی یا انواع اشیا، بهگونهای یک امضای مقدس محسوب میشود. مؤمنین به مذهب هفت، ستاره هفت پر، منشور کریستالی و تیر و کمان را بهعنوان نماد مذهبشان استفاده میکنند.در مراسم مذهبی، بهکرات از نور و کریستال بهعنوان نماینده هفت جنبه دریک خدا استفاده میشود
یکی از نکات مربوط به دین هفت خدا ؛تغییر مذهبی است.توجه داشته باشید ابتدا معبد سپت توسط شخصی اداره میشد که سپتونی بیبند و بار بود. ناگهان یک تغییر بزرگ مذهبی صورت میگیرد و گنجشک اعظم جای سپتون بیبندوبار را میگیرد.
نکته مهم ؛ افراط بیشازحد گنجشک اعظم و دار و دستهاش است که جالب اینجاست ستاره هفت پر را در پیشانیشان حک میکنند.یعنی ابتدا تفریط بود و سپس با آمدن گنجشک اعظم مذهبی افراطی بر وستروس حاکم شد.
شباهت بسیار زیاد این تغییر در مذهب فیلم ؛ به تاریخ بسیار حائز اهمیت است. به گفته بسیاری از پژوهشگران و برخی منابع تاریخی ؛ کاتولیک و پروتستان توسط یهود در دو عصر متفاوت به وجود آمد و میتوان گفت لنیسترها مانند یهودیان باعث تغییر در مذهب شدند. تفاوت آنجاست که جای افراطوتفریط در فیلم با تاریخ بالعکس است.حتی شباهت بسیاری زیادی در چهره پاپ فرانسیس و گنجشک اعظم وجود دارد.
کلاغ سه چشم اشاره به چاکرای اجنه و چشم سوم دارد که قدرت دیدن شخص را در حالات ماورایی و مشترک فیزیکی متافیزیکی بالا میبرد.

در دو شماره گذشته، ضمن بررسی گذرا پیرامون تاریخچه کمپانی سازنده سریال بازی تاجوتخت» به معرفی اجمالی این سریال و بررسی خاندان تارگرینها پرداختیم و برخی از نمادهای این خاندان که شباهت عجیبی به نمادهای مطرح شده در میان یهودیان و مسیحیان داشت؛ در این شماره در نظر داریم به بررسی خاندان لنیسترها و همچنین یکی از خدایان مورد پرستش در این فیلم بپردازیم.
لنیسترها را در فیلم میتوان نماد یهود دانست. این شباهت را میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد :
اولین شباهت نماد پرچم لنیسترهاست وهمانطور که در ابتدا عرض کردم نماد لنیسترها ؛ نماد سبط یهودا است.
دومین شباهت ثروتمند بودن لنیسترها است که از تمام خاندانها در فیلم ثروتمندتر هستند. و ما میدانیم یهودیان با لنیسترها در این مورد شباهت دارند.
سومین شباهت نفوذ لنیسترها است. لنیسترها همانند یهودیان در همهجا نفوذ دارند. تا حدی که پادشاه رابرت باراتیونرا از طریق ساقی شراب او که یک لنیستر بود مسموم کردند.
چهارمین شباهت جاسوسی لنیسترها از تمام نقاط دنیا است. آنها از طریق لرد واریس در همه جای اسوس و وستروس جاسوس دارند و یک شبکه مخفی را به وجود آوردند.
پنجمین شباهت ؛ دستهای پشت پرده لنیسترها در هر مورد مرموزی در فیلم است و همچنین حکومت کردن پنهانی تایوینلنیستر و سرسی دخترش بر وستروس گویای این ماجراست.
مذهب دیگری که در وستروس وجود دارد ؛مذهب شمالیهاست.
شمالیها درختانی تنومند را پرستش میکنند که در شمال میروید. این درخت به دلایلی که در ادامه خواهم گفت ؛ درخت کابالاست!!
خدایان قدیم توسط شمالیها پرستش میشوند. سمبل آنها درختان جادویی هستند.

آنها قدیمیترین خدایان وستروسی محسوب میشوند که حتی قبل از اینکه انسانها پا به عرصه وجود بگذارند، توسط فرزندان جنگل پرستش میشدند. این خدایان بعدها توسط مردم اولیه پذیرفته شدند. این خدایان بهصراحت اشاره به درخت کابالا دارد. درخت کابالا ؛ بنیان این عرفان یهودی است و کابالیستها معتقدند از طریق این درخت میتوان خدا را نعوذبالله به زیر کشید.
برندون استارک یکی از فرزندان لرد است. استارک با وصل شدن به درخت کابالا به خلسه رفته و باوجوداینکه فلج است میتواند بهصورت تقریبا فیزیکی طی الارض کند. فیزیکی بودن برن استارک در سفر به زمان آنجایی مشخص میشود که بر دنیای مادی تأثیر میگذارد. مثلاً درجایی که به خلسه رفته و در تاریخ به گذشته میرود و پدرش را صدا میکند و او صدای فرزندش را میشنود. همچنین دیده شدن برن استارک توسط شخصی به نام هودور در حالت خلسه گویای این ماجراست. پس برندون استارک میتواند از طریق درخت کابالا به خلسه رود و طی الارض کند و بر جهان مادی تأثیر بگذارد.
برندون استارک قدرتی ماورایی دارد. و در قسمتی از فیلم نزد فردی متصل به ریشه درخت کابالا میرود که کلاغ سه چشم نام دارد. چشم وسطی این فرد اشاره به چاکرای اجنه و چشم سوم دارد که قدرت دیدن شخص را در حالات ماورایی و مشترک فیزیکی متافیزیکی بالا میبرد. نکته جالب اینجاست که برندون استارک وقتی متصل به درخت کابالا میشود و به خلسه میرود ؛توسط پادشاه تاریکی یا همان فرمانده قدرتمند وایت واکرها ؛ دیده و شناخته میرود.

خدای دیگری که در فیلم مطرح میگردد خدایی است به نام خدای نور که با توجه به پادشاه تاریکی ؛ مقابل او قرار میگیرد.
خدای نور بیشتر در قاره اسوس و شهرولانتیس خواهان دارد. این مذهب؛ جادوگرانی مؤنث به خدمت دارد که حکم راهبه رادارند. این جادوگران زن لباس قرمز به تن دارند. مهمترین این جادوگران، زنی جادوگر به نام ملیساندرا است که علاوه بر لباس قرمز، موهای قرمز نیز دارد.
این بانوی سرخپوش میتواند اشاره به یکی از اسرار فراماسونری به نام بانوی سرخ داشته باشد که از آن بهعنوان ببلن هم یاد میشود. در مورد ببلن در ابتدا توضیح دادم که الهه شهوت در بابل بوده است.
از مواردی که مربوط به خدای نور و آتش میشود قربانی کردن انسان است!! قربانی کردن انسانها از دیرباز برای اجانین و شیاطین انجام میگرفته است. بانوی سرخ انسانها و حتی کودکی را زندهزنده در آتش میسوزاند و تقدیم خدای نور و آتش میکند. یعنی دقیقاً همان قربانی باستان که توسط جادوگران برای شیطان انجام میگرفت و درآمیخته شدن لفظ خدای آتش ؛ که عنصر اجانین است و راهبه هایی سرخپوش موضوع را کمی عجیب میکند.

از نکات دیگری که میتواند شیطان بودن خدای نور و آتش را اثبات کند ؛ رابطه بانوی سرخ یا همان جادوگر ملیساندرا با استنیس باراتیون است و ذریه حرامی که به دنیا میاورد و این خصوصیات شیاطین را دارد و این شیطان متولدشده از این رابطه ؛ شخصی را به قتل میرساند.
نکته دیگری که حتماً باید توجه کرد ؛ موسیقی عجیبی است که در زمان نشان دادن بانوی سرخ و یا هر وقت حرفی از خدای نور زده میشود، است. اگر دقت کنید متوجه مرموز بودن این موسیقی میشود که برای القا کردن مطلب خاصی ساختهشده است.
همچنین خون پادشاهی برای خدای نور و جادوگرش مسئله مهمی است. بانوی سرخ از طریق زالو خون حرامزادهای را که خون پادشاه رابرت باراتیون داشت را گرفت و سحر و جادویی ترتیب داد که باعث کشته شدن تعدادی از شخصیتهای مهم فیلم گشت.
درباره این سایت